«فاطمه خضری »
"جشن مهرگان"
جایگاه جشن مهرگان :
زمان برگزاری جشن مهرگان در آغاز ماه مهر و فصل پاییز بوده است و این شیوه دست کم تا پایان دوره هخامنشی و احتمالاً تا اواخر دوره اشکانی نیز دوام داشته است. اما از این زمان و شاید در دوره ساسانی، جشن مهرگان به مهر روز از مهر ماه یا شانزدهم ماه مهر منتقل میشود.
جایگاه اسطوره ای مهرگان :
جشن مهرگان به یادگار حواث که در آغاز آفرینش جهان رخ داده برقرار شده است . این عید به یاد وقایعی که در تاریخ داستانی مذکور است وضع شده بود .
بر طبق این داستان های اسطوره ای ، در این روز پادشاهان ایران تاجی بر سر مینهادند که صورت آفتاب در میان چرخی گردان بر آن منقوش بود.
هنگام طلوع آفتاب یکی از سپاهیان در حیاط قصر سلطنتی ایستاده فریاد میزد " ای فرشتگان به عالم فرود آیید و بدکاران را بزنید و از دنیا برانید"
برنامه های جشن مهرگان در ایران قدیم :
• اهداء هدایای فراوان به پیشگاه پادشاهان
• بخشیدن لباس های تابستانی یا زمستانی موجود در صندوق خانه شاه به عموم مردم
• رسیدن پیک خجسته به دربار شاهی
• مراسم آفرین خوانی
• برگزاری تعدادی رسوم تمثیلی از عمدهترین مراسمات این عید بود .
سابقه جشن مهرگان در گذشته ایران :
دیرینگیِ این جشن دست کم تا دوران فریدون باز میگردد. شاهنامه فردوسی به صراحت به این جشن کهن و پیدایش آن در عصر فریدون اشاره کرده است:
فریدون چو شد بر جهان کامکار ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه به سر برنهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوریهـا بپرداخـتـنـد به آیین یکی جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان شادکام گـرفتند هـر یک ز یاقوت جام
می روشن و چهره ی شاه نو جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت تنآسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست ازو ماه مهر به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
خوان های مهرگانی :
خوان یا سفره مهرگانی نیز همچون نوروز و دیگر سفره های جشن های ایرانی، هفت چینی از میوه ها و خوراکی هاست همراه با شاخه هایی از درختان «سرو»،«مورد» و «گز» و شربتی از عصاره ی «هوم»(هَئومَه) که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچهای ارغوانی گرد یک آتش دان چیده می شوند.
هفت میوه همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگورسفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
آجیل ویژه ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیرخشک، نخودچی و ...
آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
کاسه ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه دان، شیرینی و بوهای خوش همچون اسفند و عود و کُندر.
در پایان مراسم، شعلههای فروزان آتش، نظارهگر دستانی بود که بطور دستهجمعی و برای تجدید پایبندی خود بر پیمانهای گذشته، در هم فشرده میشدند.
قبل از تسلط اعراب بر ایران، در انتهای سلسلة ساسانی در زمان یزدگرد سوم ( قرن 7 میلادی ) دین رسمی کشور ایران، دین زرتشت بود. پیامبر این دین یعنی اشو زرتشت برای قدر نهادن ایزدان، که سمبلهای نیروهای سودمند به حال آدمی در طبیعت بودند، مراسم آیینی فراوانی از جمله جشن هایی را پایه گذاری کرد.
این جشنها شامل 2 بخش بودند، گاه انبارها و جشنهای ماهانه .
گاه انبارها، جشنهایی بودند که برای تقدیس اهورامزدا و شش روان جاویدان ( امشا سپندان ) که همواره نزداومتوطن هستند، برگزار می شدند. اهورامزدا و شش امشا سپندان، حافظان هفت مخلوق می باشند. آسمان، آب ها، زمین، آتش، گیاهان، حیوانات و آدمی. بعدها شش امشا سپند را در زبان فارسی با اندکی تغییر به نامهای شهریور، خرداد، اسفند، اردی بهشت، امرداد و بهمن خواندند.
به نظر می رسد پایه گذار این جشن ها، زرتشت پیامبر باشد. اما گفته شده است که این جشن ها به خصوص گاه انبارها در زمانهای بسیار دورتر از زمان زرتشت هم جشن گرفته می شده اند.
گاه انبارها هر یک به مدت پنج روز برگزار می شدند و به ترتیب عبارت بودند از : 1- میدیوزرم، در نیمة بهار هنگام برداشت خرمن 2- میدیوشهم، در نیمة تابستان 3- پیتی شهم، در ماه شهریور 4- ایاترم، در ماه مهر 5- میدیارم، در نیمة زمستان 6- همسپتمدم، در ماه اسفند 7- آخرین گاه انبار، روز آخر سال بود و به جشن نوروز متصل می شد.
هزینة این جشنهای هفتگانه را ثروتمندان تامین می کردند. مردم در این روزها در کنار همدیگر می خوردند، می نوشیدند و پایکوبی می کردند و در پایان جشن، آنچه از خوردنی ها باقی بود، به خانة افراد نیازمند فرستاده می شد.
در کنار گاه انبارها، جشن های ماهانه هم از اهمیت خاصی برخوردار بودند. در هر ماه یک روز نام ماه با نام روز یکی میشد. مردم این روز را جشن میگرفتند و در آن طی مراسمی به تقدیس نام اهورامزدار میپرداختند.
از مهمترین جشنهای ماهانه میتوان مهرگان و تیرگان را نام برد که جزء پنج جشن بزرگ ایرانیان بودهاند. (در کنار نوروز، سده و یلدا) و در سرتاسر امپراطوری مراسم مربوط به آنها با شکوه تمام برگزار میشده است.
از میان جشنهای ماهانه، مهرگان بی شک مهمترین و با شکوه ترین جشن بوده است. روز مهر از مهرماه. این جشن سابقهای پیش اوستایی دارد.
در باور مردمان آن زمان، این خورشید بوده است که به طبیعت زندگی میبخشیده. آنان خورشید را مهر نام نهادند و مهر نامی است که برای مفهوم دوستی و محبت برگزیدهاند و به این ترتیب نشان داده اند که اساس هستی و آنچه که به عالم هستی، بودن میبخشد "مهر" است.
"مهر" از مهمترین عناصر "اشا" قانون حاکم بر طبیعت است و همواره بر ضد "دروژ" در مبارزه.
آنان که راه مهر را پیمایند به مبدأ میرسند. در سنت میترائیسم، میترا، ایزد نگهبان خورشید، حافظ پیمان و سمبل مهر ورزیدن است.شخصیت مسیح گونه میترا را در متن های مقدس دوره پیش اوستایی می توان یافت. میترا هنگامی که جهان را "دروژ" فرا گرفته بود و از "اشا" تقریباً خبری نبود، به صورت گاو نر سفیدی به زمین متجلی شد و به عنوان فدیه گناهان بشر خود را قربانی کرد تا جهان از تباهی مصون بماند و خورشید مهر دوباره بر تارک هستی فروزان گردد و این همان است که در مورد مسیح از کتاب مقدس میخوانیم.
مسیح - که درود خدا بر او باد- به روی صلیب جان داد تا نوع بشر از تباهی رها شود، مسیح که سمبل مهرورزیدن میگوید، راه منم، راستی منم، زندگی منم، هیچ نمیتواند به خدا برسد مگر به وسیلة من و این چیزی نیست جز باور مردمان بدوی زمانهای دور که تنها راه رسیدن به مبدأ، پیمودن راه مهر است.
از نقطه نظر اسطورهای در روز مهر از ماه مهر، نیروی راد و راستی (اشا) به سرکردگی کاوه بر آتش دروژ ضحاک به پیروزی رسید و فریدون پادشاه شد. بنابراین مهرگان سمبلی از پیروزی نهایی مزدا بر اهریمن است.
بر اساس منابع یونانی در جشن مهرگان پادشاهان لباس ارغوانی میپوشیدند و به همراه مردم در مجالس عمومی باده گساری میکردند. این تنها روز در ایران باستان بوده که مردم میتوانستند در ملا عام باده گساری کنند. از جشن مهرگان در کتاب تلمود، از کتب مقدس یهود هم سخن رفته است و این نشان میدهد که این جشن مختص ایرانیان نیست و در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار میشده است.
اسفندگان
جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یا جشن مردگیران یکی از جشنهای ایرانی است که در روز ۵ اسفند برگزار میشود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان باستان روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کردهاند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد. امروز بعضی زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ - پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. اما موبد کورش نیکنام برگزاری جشنها با استفاده از گاهشماریهای سنتی با ماههای ۳۰ روزه را بیتوجهی به دانش نجوم و دستاوردهای خیام و موجب ناهماهنگی در جشنها دانسته و لزوم توجه به گاهشماری ملی و رسمی با ماههای ۳۱ روزه را یادآور شده است.
پیشینه
در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، ابراهیم پورداود روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید ولی اکنون این روز توسط هیچ نهاد دولتی و غیردولتی به عنوان روز پرستار گرامی داشته نمیشود.پورداوود در این مورد نوشته بود: "در میان جشنهای بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد".
از این روی، روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان میگرفتند. «سپندارمذگان» یا «اسفندگان» روز زن و زمین است.
آیینها
در این روز مردان به همسر خود هدیه میدادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی مینشاندند و از آنان اطاعت میکردند و به آنان هدیه میدادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسر خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدتها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار میشد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد میگردید.
سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامیداشت زنان نیکوکار برگزار میگردد. ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر مینامیدند.
اختلاف در زمان برگزاری
هماکنون بعضی از زرتشتیان ایران، روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند) را روز ۲۹ بهمن و روز جشن سپندارمذگان میدانند که نادرست است چرا که جشنها و فاصلههای میان آنان در نوشتههای کهن ایرانی دارای تعریف و اندازههای مشخصی است که به مانند دانههای یک زنجیردر پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنان، موجب گسست همه این رشته خواهد شد.
این پیوستگی چنانکه در منابع ایرانی آمده به این شکل است که جشن سده پس از ۴۰ روز از شب یلدا یا چله، و پس از ۱۰۰ روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از ۲۵ روز از جشن اسپندگان است.
آیینها و دیگر نامها
این جشن را با نامهای جشن برزیگران هم نامیدهاند.در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی بهخصوص برگزار میشدهاست. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه میخریدند و از آنان قدردانی میکردند.امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنانکه ابوریحان روایت کردهاست- عوام کارهای دیگری هم میکردند چون آیینهای جادویی برای دورکردن خرفستران. اما ابوریحان این آیینها را تازه و نااصیل خواندهاست.
والنتاین یا اسفندگان؟
در ایران از سال ۱۳۸۹ تولید انواع پوستر، بروشور، جعبه و کارتهای تبلیغاتی با نمادهای قلب، نیم قلب، گل رز قرمز و هر گونه فعالیتی مبنی بر اطلاعرسانی در روز والنتاین ممنوع است و از سوی مراجع قانونی با واحدهای متخلف برخورد قانونی میشود.گروهی دیگر به جای آن جشن سپندارمذگان را که برگرفته از سنتهای باستانی ایرانی است و در ۲۹ بهمن برگزار میشود، را به جای والنتین پیشنهاد میکنند. لذا پیشنهاد جایگزینی روز والنتین با این جشن را میدهند.اسفندیار اختیاری، نماینده زرتشتیان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی جشن مهرگان را روز عشق حقیقی و واقعی در فرهنگ ایرانی میداند و به نظر وی مردم باید به جای ولنتین اینروز را زنده کنند. با این وجود این روز در میان معدودی از جوانان ایرانی محبوب است و آن را گرامی میدارند.
در ماه فروردین علاوه بر عید نوروز چند جشن دیگر هم وجود داشت، یکی در روز ششم، که زادروز زرتشت در نظر گرفته شدهاست (که فاقد منبع تاریخی است)، روز نوزدهم جشن فروردگان و دیگری جشن سروش روز بود. این روز از این روی فرخنده دانسته میشد که به سروش اختصاص داشت و سروش فرشتهای است که شب را مراقبت میکند. به غیر از سروش روز در روز هفدهم هر ماه نیز سروش نام دارد. در برهان قاطع آمدهاست که نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن.
سُروش یکی از ایزدان باستانی ایرانیان است.در اوستا به صورت sraoša- یا seraoša-و در فارسی میانه مانوی به صورت به معنی "شنیدن"Ösrõšahrãy یا srõšãw آمده است.این واژه از ریشه ی sru اشتقاق یافته است و در اوستا هم به معنی "فرمانبرداری" به کار رفته است و هم نام یکی از ایزدان است.
سروش ایزدی است که زمزمه کردن (نیایش) را به مردم آموخت. او ایزدی است که قبل از طلوع آفتاب بانگ زده و مردم را برای نیایش پروردگار فرا میخواند. او از ایزدان بزرگی است که بر نظم جهان مراقبت دارد
بنا بر روزهای ایرانیان باستان، هفدهمین روز از هر ماه به نام ایزد سروش نامیده شده است. روز سروش در ماه فروردین از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و جشن گرفته می شده است. ایرانیان در این روز به عبادت و نیایش پروردگار پرداخته و به معابد میرفتند.
ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یکهزار ستون که به خودی خود روشن است و ستارهنشان (یسنه ۵۷، بند ۱۰). گردونهٔ او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سمهای زرین میرانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمیگیرد و بدینگونه است که او دشمنان خود را در هر کجا که باشند، دستگیر میکند. سروش همیشه بیدار است و هرگز به خواب نمی رود و مخلوقات مزدا را پاسبانی می کند و برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب، سه بار به دور زمین می گردد. نماد مادی سروش خروس نام نهاده شده که با بانگ بامدادی خود مردم را از پی ستایش خداوند بخواند.
در مجموعه ی یشت ها، یشت یازدهم برای سروش است
برخی از صفات او در اوستا به قرار زیر است: قوی بازو ،چست و چالاک ، چابک ترین در میان جوانان ، شهریار جهان ، دارنده ی سلاح سخت ، دارای سلاح آخته ، دارای ابزار مینوی یعنی "اهونور" ، "یسنوکرتی" و "فشوشومانتره" ، "تنومانتره" یعنی دارای پیکری با کلام مقدس ، پاک ترین و رد (:سرور) پاکی ، دارای اندیشه ای والا ، خوش سخن ، نگهبان آفریدگان، پاسبان سرار گیتی و پناه دهنده ی بینوایان .
سروش در میان ایزدان نخستین کسی است که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود. نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گاتهای زرتشت را بسرود.
ایزد سروش بر آن است تا نیروهای اهریمنی چون "خشم"، "کنده یا مستی" ، "بوشاسپ یا خواب و تنبلی"و مهمتر از همه " دروغ" را از میان ببرد.
او نابود کننده ی دیو آز و خشم است و به همراه مهر و رشن (دو ایزد باستانی ایرانیان) اعمال انسان ها را سنجیده و به نیکو کاران پاداش و به بدکاران کیفر می دهد. او فرمانروا و دهبد جهان است . بر تمامی ارزه (کشور غربی) و سوه (کشور شرقی)فرمانروایی دارد. او نگهبان تن در جهان است و برای نگهبانی آفریدگان، همواره بیدار و هوشیار بر گرد جهان می گردد. هفدهمین روز هر ماه به نام ایزد سروش به عنوان پیام آور غیب و پیک ایزدی شناخته می شود.
ابوریحان بیرونی می نویسد: سروش اولین کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه کردن امر کرده است.
در این روز دعا و عبادت کردن و به معبد رفتن بسیار نیک است.
ز گیتی برآمد سراسر خروش
به آذر بد این جشن روز سروش . فردوسی
روز سروش است
که گوید سروش
باده خور و نغمه ٔ مطرب نیوش . مسعودسعد
در شاهنامه اولین موجود ماوراءالطبیعى است که دربخش اساطیرى شاهنامه،
یعنى داستان کیومرث بهصورت پرى پلنگینهپوش بر کیومرث آشکار می شود و او را
از توطئه اهریمن و خزروان دیو آگاه می سازد و به نبرد با اهریمن برمی
انگیزد و پس از کشتهشدن سیامک بازهم بر کیومرث ظهور می کند و او را به ترک سوک
یکساله فرا می خواند و به نبرد با اهریمنان و دیوان، یعنى تداوم مبارزه، دعوت می
کند. اگرچه فردوسى در این مورد به شکل سروش اشاره نمی کند، اما از سیاق سخن و
گفتگوى او با کیومرث چنین بر می آید که سروش در پیکر انسانى زیبا بر وى ظاهر شده
است، همچنان که بر فریدون نیز به همین صورت جلوه می کند و او را از کشتن ضحاک باز
می دارد، اما دقیقترین تغییر چهره سروش وقتى است که به هیأت انسانى
خداپرست و نیکخواه با مویى همچون مشک که تا پایش فروهشته است و رویى همچون
حور بهشتى (که یادآور پرى پلنگینهپوش یا زیبارویى با جامهاى از پوست پلنگ در
داستان کیومرث است) به نزد فریدون می آید و به او افسونگرى و شناخت نیک و بد را
می آموزد تا او را قادر سازد که کلید بندها را بداند و افسونها را بگشاید.
فریدون پس از این دیدارتن خود را پرتوان و دولت خویش را بیدار می یابد.
سروش یک بار هم در پیکر موبدى در رؤیاى سام آشکار می شود و او را به باز آوردن
زال فرامى خواند و در کین خواهى از کشندگان سیاوش نیز باز در خواب بر گودرز
آشکار می شودو او را از جایگاه کیخسرو آگاه می کند و در همین اوان بر هوم زاهد
نیز جلوه می کند. در هنگامى که خسروپرویز از بهرام چوبین گریخت و به کوه پناه برد
و از خداوندجهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى سوار بر اسبى خنگ درحالیکه
جامهاى سبز برتن داشت به نزد خسروپرویز آمد و او را از میان دشمنان عبور داد و به
وى مژده سلطنت بخشید.
آخرین ظهورى که از سروش در شاهنامه وجود دارد در داستان اسب آبى دریاى شهد است :
زدریا برآمد یکى اسب خنگ
سرین گرد چون گور و کوتاه لنگ
دوان و چو شیر ژیان پر زخشم
بلند و سیه خایه و زاغ چشم
وقتى این اسب از دریا برمىآید و بر یزدگرد گناهکار آشکار مىشود، شبانان از گرفتن او در مىمانند، ولى یزدگرد با زین و لگام به نزد او مىرود و اسب بهراحتى رام اومىشود و دست و پاى می جنباند و شاه بر او لگام می نهد، اما همینکه می خواهد تنگ براو ببندد؛ بنابرآنچه در شاهنامه آمده است:
بغرید و یک جفته زد بر سرش
به خاک اندر آمد سر و افسرش
چو او کشته شد، اسب آبى چو گرد
بیامد بدان چشمه لاژورد
به آب اندرون شد تنش ناپدید
کس اندر جهان این شگفتى ندید.
چهارشنبه سوری واژهٔ «چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه — نام یکی از روزهای هفته — و سوری که در زبان کردی و پشتو و چند زبان دیگر ایرانی به معنی «سرخ» است ساخته شده، که اشاره به سرخی آتش دارد |
|
یکی از آئینهای سالانه ایرانیان چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.
چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود.
مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گیرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نیز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردی من از تو ) می خوانند.
ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئینهای کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با اشکال دیگر در میان باقی بازماندگان اقوام آریائی رواج دارد. اما دکتر کورش نیکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می داند.
در ایران باستان هفت روز هفته نداشتیم.در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. شنبه و یکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگیریم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد."
"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در این پنج روز آتش روشن می کردیم تا روح نیاکانمان را به خانه هایمان دعوت کنیم."
"بنابراین، این آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ایران باستان است و زرتشتیان به احتمال زیاد برای اینکه این سنت از بین نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و این جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری." بخش کردن ماه به چهار هفته در ایران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و یک شنبه و دوشنبه و ........نامیدن روز های هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه ای سامی و درآمده به زبان فارسی و در اصل "شنبد" بوده است.
|
|
مراسم چهارشنبه سوری |
|
بوته افروزی
در ایران رسم است که پیش از پریدن آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند. زردی من از تو ، سرخی تو از من غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده
خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود "زردی من از تو / سرخی تو از من" هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می
کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب
روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی
برای خانواده آورده است.
|
|
مراسم کوزه شکنی مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.
همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم وبسیاری از کشورهای اروپایی ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر ) به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد . این روز به 25 دسامبر انتقال یافت |
|
فال گوش نشینی زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبتکردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.
قاشق زنی زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.
آش چهارشنبه سوری خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.
تقسیم آجیل چهارشنبه سوری زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.
گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است پس امیدورام دوستان عزیز با خواندن این مطالب قشنگی این رسم را با انجام کارهای خطرناک و استفاده از ترقه های خطرناک خراب نکنند مراسم دیگری مانند توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد
تحریف آیین چهارشنبه سوری
یافته های پزوهشی نشان می دهد که تمامی آیین ها و یادمان هایی که مردم ایران در هنگامه گوناگون بر پا می داشتند و بخشی از آنها همچنان در فرهنگ این سرزمین پایدار شده است ، با منش ، اخلاق و خرد نیاکان ما در آمیخته بود و در همه آنها ، اعتقاد به پروردگار ، امید به زندگی ، نبرد با اهریمنان و بدسگالان و مرگ پرستان ، در قالب نمادها ، نمایش ها و آیین های گوناگون نمایشی گنجانده شده بود . رفتار خشونت آمیز و مغایر با عرف و منش جامعه نطیر آنچه که امروزه تحت نام چهارشنبه سوری شاهد آن هستیم ، در هیچکدام از این آیین ها دیده نمی شود .
بهتر است بگوییم ، کسانی که با منفجر کردن ترقه و پراکندن آتش سلامتی مردم را هدف می گیرند ، با تن دادن به رفتاری آمیخته به هرج و مرج روحی ، آیین چهارشنبه سوری را تحریف کرده اند
|
عکسهایی از چهارشنبه سوری
اما ایرانیان خارج از کشور این رسوم را حفظ کرده اند
ایرانیان مقیم استکهلم
مراسم چهارشنبه سوری در زمان پهلوی