تمدن من

توضیحاتی پیرامون تمدن دیرینمان

تمدن من

توضیحاتی پیرامون تمدن دیرینمان

جشن آذرگان

نهمین روز از آذرماه که نام روز و ماه یکی می شود یعنی روز آذر در ماه آذر

آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است، چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد. جشن آذرگان از جشنهای ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

انگیزه برگزاری جشن آذرگان

فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان.

جایگاه آذر در فرهنگ ایران

آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده‌های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده‌های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن‌های ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

آذرگان،جشن احترام به آتش، آفریده هفتم اهورامزدا

میراث خبر، گروه فرهنگ، آرزو رسولی _ ماه نهم سال و روز نهم ماه ایرانیان به نام آذر و به معنی «آتش» نامیده می شود. پاسبانی این ماه و این روز به ایزد آذر واگذار شده است. روز آذر از ماه آذر به دلیل هم زمان شدن روز و ماه جشنی در ایران برگزار می شد موسوم به «آذرگان» یا «آذرجشن». به روایت ابوریحان بیرونی، در این روز مردم به زیارت آتشکده ها می رفتند.
امروزه این جشن هنوز هم در میان زردشتیان در روز نهم آذر تقویم زردشتی که برابر با سوم آذر تقویم رسمی کشور است، برگزار می شود و البته به جشن مختصری همراه با اوستاخوانی به ویژه خواندن «آتش نیایش» محدود شده است..
«آتش نیایش»، نماز مخصوص آتش، بخشی است از یسنای 62، بند 9 که با این کلمات آغاز می شود: «نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده اهورامزدا و سزاوار ستایش.»‌
وجود نیایشی برای آتش اهمیت این عنصر را نزد ایرانیان آشکار می سازد. ایرانیان شاخه ای از هند و اروپاییانی که قرن ها پیش از میلاد، از سرزمین های سرد شمالی در جستجوی یافتن سرزمین های گرم، سرانجام در این سرزمینی که بعدها «ایران» خوانده شد، سکنی یافتند، ارزش گرما و نور و آتش را بسیار بیشتر از دیگر مردمان درک می کردند. آتش برای آنان نشان هر نوری است، نور خورشید و ماه (آتش آسمانی) یا شعله آتش سوزان و امروزه نور چراغ فروزان.
اهمیت این عنصر آن چنان بوده است که در اساطیر ایران، ایزدی برای آن در نظر گرفته اند. آذر / آتش / آتُر / آتَر ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آورده اند و آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است.

ایزد آذر در متن‌های کهن

در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات 62 » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا ... به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند... »

آیین‌های جشن آذرگان

واژه آذر که «آتش» معنی می دهد یکی از چهار آخشیج (عنصر پاک کننده) در نزد زرتشتیان است. این عناصر که بنابه باوری دیرین ژرف، ناپاکی را از بین می برند، عبارتند از: آب،خاک و آتش.

زرتشتیان همواره آتش را که بهترین و سریع ترین عنصر پاک کننده است گرامی داشته از سوی دیگر آن را نماد روشنایی و گرما می دانند و چون پرستش سو (قبلۀ) زرتشتیان، روشنایی است، به همین دلیل برای نیایش ها و ستایشِ اهورامزدا، به آتشکده یا مکانی که روشنایی وجود دارد روی می آورند.

در گاه شماری زرتشتیان، روز نهم از هر ماه، آذر نام دارد. هر سال در ماه آذر هنگامی که روز آذر نیز فرا می رسد آن را به نام آذرگان جشن می گیرند. زرتشتیان در این جشن، اغلب با لباس آراسته و تمیز به آتشکده و آدریان می روند، نیایش های روزانه خود را انجام می دهند و سپس با همکاری موبد و با سرایشِ آتش نیایش که بخشی از خرده اوستا و در گرامی داشت آذر است، جشن آذرگان را گرامی می دارند.


در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مروج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند.ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام " آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ».نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه‌ها و بام‌ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش‌ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی‌های گوناگون در آتشکده‌ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب‌های خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه‌ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می‌شود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خرده اوستا » است. مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی، در قطعه هایی که برای نام ماه‌های ایرانی سروده، دربارهٔ « آذر ماه » می گوید:

ای ماه، رسید ماه آذر / برخیز و بده می چو آذر آذر بفروز و خانه خوش کن / ز آذر صنما به ماه آذر

او همچنین دربارهٔ « روز آذر » گفته است:

ای خرامنده سرو تابان ماه / روز آذر می چو آذر خواه شادمان کن مرا به می که جهان / شادمان شد به فر دولت شاه

گل ویژه جشن آذرگان

در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گل‌ها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « ... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را ... ». در متون فارسی گل آذریون را با نام‌های دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمان‌های گوناگون نام « آذرگون » را بر گل‌های مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه‌های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه‌های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند. صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گل‌های او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگ‌های ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی . و از این تعریف روشن می‌شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگ‌ها و لغت‌های طبی چنین مستفاد می‌شود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ی دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی ... ». و اما لامعی گرگانی ( از شاعران دوران ملکشاه سلجوقی ) نیز در ابیاتی آذرگون را با گلبرگ هایی زرد با میانه سیاه تصویر کرده است:

دو چشم خویش برافکن به چشم آذرگون / در این زمان و بر آماق او گمار آماق

به چشم بر مژهٔ زرد اگر نکو نبود / نکو بود سیه اندر میان چشم احداق

به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگ‌های گیاه‌شناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگ‌های زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه‌های گوناگون و با رنگ‌های زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.




متن فارسی آتش نیایش

این متن برگرفته از خرده اوستایی است که زنده یاد استاد رشید شهمردان از دین دبیره برگردان کرده است.

درود به تو ای آتش، ای برترین آفریده نیک و ستودنی اهورایی؛ بر می‌گزینم کیش مزدیسنا را که آورده زرتشت است و کسی است که ستایشگر آفریدگار داناو نکوهنده خدایان پنداریست.

به تو ای آذر آفریده اهورامزدا، یزشن و درود و ستایش و نیایش باد درود و یزشن و ستایش و نیایش باد به تو ای آذر آفریده اهورا.

ستایش ، نیایش ، ارمغان نیک ، ارمغان دلخواه، ارمغان دوست داشتنی نیاز به تو ای آفریده اهورامزدا.

برای ستایشی تو و برازنده نیایش، برازنده و برازنده نیایش باشی در خانه مردمان، خوشبخت بادکسی که می‌ستاید آنرا، با هیزم در دست با برسم دردست، با شیر دردست و باهاون دردست، هیزم شایسته برای تو برسد، بوی شایسته برای تو برسد، خوراک شایسته برای تو برسد، اندوخته شایسته برای تو برسد، برنایی به نگهبانی تو گماشته شود. دانایی به نگهبانی تو گماشته شود، ای آذر ای آفریده اهورامزدا.

فروزان باش در این خانه، فروزان باش در این خانه تا دیرزمان تا رستاخیز بزرگ تا رستاخیز بزرگ و نیک ، بده به‌من ای آتش آفریده اهورامزدا، رامش بسیار، روزی بسیار، زندگی بسیار، رامش فراوان ، روزی فراوان ، زندگی فراوان، پارسایی کامل ، خوش زبانی و دین آگاهی و پس از آن خردی بزرگ و پاینده و پس از آن دلیری مردانه، استوار، هوشیاری، وظیفه شناسی و بیداری و فرزندان برومند ، زیرک، نگهبان کشور، انجمن آرا، بالیده، نیک کردار، رهاننده از سختی ها و هوشیار که پیشرفت دهد خانه مرا، ده مرا، شهر مرا، کشور مرا و سرافرازی‌های میهن مرا.

بده به‌من ای آذر، ای آفریده اهورامزدا آنچه کامروا می‌سازد مرا اکنون و همیشه و آن بهترین جای اشوان روشن روان و پر از آسایش است. که از آن بیابم مزدنیک، نام نیک و برای روانم نیک بختی پاینده.

همه را فرا می‌خواند آذر اهورامزدا، کسانی که می‌پزد خوراکشان را، از همگی خواستار است ارمغان نیک ، ارمغان دلخواه ، ارمغان دوست داشتنی ای سپنتمان. آذر می‌نگرد دست همه فراروندگان را، آنچه می‌آورد دوست بر دوست ، دوست فرا رونده برای دوست آرامش گزیده.

پس اگر او هیزم بیاورد با پاکی و راستی و اندیشه در یاد، با برسم به‌پاکی گسترده  یا گیاه خوشبوی والا، پس بر او آذر اهورامزدا آفرین می‌کند، پس آذر خشنود گشته و درود می‌کند.

به‌تو ارزانی رمه های گاو و گوسفند و مردان فراوان و به‌تو یک مغز بیدار و یک روان آزاد، تا تو را به‌سوی یک زندگی شاد و زندگی خوش در شب هایی که هستی رهنما باشد. این است آذر برای کسی که برایش می‌آورد، هیزم خشک و آزموده و پاک شده در روشنایی.

به‌خشنودی مینوی اردیبهشت بلند و آذر و سروش و ورهرام با همه امشاسپندان پیروزگر. شکسته باد اهریمن و دیوان و دروغگویان و ستمکاران و گناهکاران و دشمنان دین، با دیو خشم که نوروفر را کم کند.

یتااهووئیریو. اشم وهو.

ای اهورا خود را بمن بنما و نیروی فرمانبر بخش، توانایی با پیروی راستی و اندیشه نیک برای یاوری.

ای دورنگر بزرگترین بخشش چیرگی برخود بمن بخشا. بخشش اندیشه نیک، نهادم را با راستی و فروتنی می‌آراید. زرتشت جان و تن و بهترین اندیشه نیک خویش را با پرهیزکاری و فرمانبرداری و خواست در کردار و گفتار به مزدا نیاز می‌کند. 

بیت های سروده شده برای این روز

*

مسعود سعد سلمان:

ای ماه، رسید ماه آذر                                برخیز و بده می چو آذر                     

آذر بفروز و خانه خوش کن                       زآذر صنما به ماه آذر           

مولانا:آتش عشق است کاندر نی فتاد                          جوشش عشق است کاندر می فتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد                  هر که این آتش ندارد نیست باد

مهربان خانی نرسی آبادی:

آن  آتشی که  مظهر نور خدا  بود                     گر بر فروخت ملت ایران بجا بود          

فردوسی توسی:

نیا را همی‌بود آیین و کیش                             پرستیدن ایزدی بود بیش      

بدان گه بدی آتش خوبرنگ                           چو مر تازیان راست محراب سنگ     

حافظ شیرازی:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد                    عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

توران شهریاری:

این آتش گرم و روشن و پاک                         وین  بال گشوده  سوی افلاک

گه اوج گرفت و گاه  بنشست                          بنشست ولی نرفت  از دست

ادیب برومند:

از آن رو  آتش افشانیم در دشت                       که از  اندیشه  روشن نشانی ست

 عبدالحسین سپنتا :

شراری که ایران از آن روشن است                    همان روشنی بخش جان و تن است

به  تو  گوید این آتش  دل فروز                       بسی داستان ها به صد ساز و سوز

 

 


 







تصاویر مربوطه











منابع

1- ویکی پدیا (منابع: 1- اوستا ( کهن‌ترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.

2- بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش و برگردان دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، 1385 خورشیدی.

4- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.

5- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، 1380 خورشیدی.

6- فرهنگ رستنی‌های ایران، دکتر هادی کریمی، انتشارات پرچم، تهران ، 1381 خورشیدی.

7- گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، دکتر بهرام گرامی، انتشارات سخن، تهران، 1386 خورشیدی.

۸– لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ج اول، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1372 خورشیدی.

9 - نوشتاری از دکتر شاهین سپنتا در وب‌گاه ایران نامه )

2- www.1Doost.com

3- www.chn.ir

4- www.oshihan.org

5- www.persian-man.ir

6- www.t-z-a.org

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد