تمدن من

توضیحاتی پیرامون تمدن دیرینمان

تمدن من

توضیحاتی پیرامون تمدن دیرینمان

جشن فندق

                          

                                                                               جشن فندق
 رودبار شهرستان از جمله مناطقی است که فندق به طور عمده کشت می گردد. در بسیاری از روستاهای این ناحیه در اواسط مرداد ماه جشن فندق به پا می کنند و به مانند انار چینی همه با هم به مزارع می روند در ابتدا شخصی با خواندن اشعاری که بیشتر به صورت بداهه می باشد و دیگران اشعار او را واگویه می کنند سپس همه شروع به چیدن فندق می کنند دوشیزگانی که نامزد  شده اند برای همسران خود از هسته فندق رشته ای به مانند گردنبند درست می کنند به این صورت که زمانی که هسته هنوز خشک نشده با سوزن آنها را سوراخ می کنند و نخ از آن می گذرانند و در پایان دو سر نخ را به هم گره می زنند. آنها به این گردنبند " گلوانه " می گویند و آن را نگه داشته تا در فصل زمستان به شوهرانشان هدیه دهند.
                                                                                                               جشن خزان
  
گویا دوجشن تحت عموان خزان برگزار میشد.جشن خزان نخستین و جشن خزان دوم. اولی در روز دی بآذر یعنی روز هشتم شهریور ماه انجام میشد و دومی هر مزد روز از مهرماه، یعنی روز اول مهر ماه. این جشن به انگیزه پایان تابستان و آغاز تغییر هوا به سرما بر پا میشد. خلف تبریزی آورده:«... خزان رئز هشتم باشد از شهریور ماه قدیم و این روز جشن کغان است بنابر قاعده کلیه  کخ میان ایشان معمول بوده است که چون نام ماه و روز موافق آید جشن کنند، و بعضی گویند نام روز هیجدهم است از شهریور ماه وبعضی  نام روز سیم گفته اند.
 
البته مولف مذکور اشتباه کرده چون نام هشتم دی بآذر وروز سوم اردیبهشت و روز هیجدهم از هر ماه شمسی رشن میباشد و روز چهارم شهریور نام دارد. اما ابوریحان بیرونی  از دوخزان به گونه خزان خاه در هجدهم شهریور وخزان عامه در دوم مهر ماه یاد میکند. گردیزی میگوید اول تیرماه خزان اول و پانزده روز بعد خزان دوم باشد که آنرا خزان خاص وخزان عام نیز گویند.  و این به شمار تقویم قدیم است گویا که آغاز آن، یعنی اول بهار در آغاز آذر مدتی ثابت مانده بود.  اما با توجه به شروحی که ابوریحان بیرونی در التفهیم ذیل خزان و در  آثار الباقیه ذیل شهریورگان یا آذرجشن و گردیزی ذیل گهنبار پنجم و خلف تبریزی ذیل واژه مرداد آورده است، همه حاکی از عدم احتساب کبیسه ها وگرفتن سال ناقص شمسی است.

اسفندگان

(انسیه سالاری261)

 

جشن‌های ایران باستان

واژه جشن فارسی گرفته شده از یسن Yasna اوستایی است، به معنی ستایش و پرستش. جشن با سکون حرف دوم در ایران به همان معنی عید است که زرتشتیان نیز به همین مفهوم و معنی آن را بکار می‌برند. هدف از برگزاری این همه جشن‌ها و گردهمایی‌ها نزدیکی افراد جامعه و موانست آنان و تمرکز نیرو و اتحاد و اتفاق بوده‌است.

واپیشینه

در گاه‌شماری‌های گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندارمذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد باروری است چون با فروتنی، تواضع و گذشت زندگی را به همه زیستمندان هدیه می‌کند. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسفندگان را به‌عنوان نماد تمایلات مادرانه و باروری می‌پنداشتند.

جشن‌های شش گانهٔ گاهنبار (انسیه سالاری261)

گاهنبار یا گاهبار این دو لغت یک معنی دارد و آن شش روزی است که خداوند، عالم را آفرید و زرتشتیان در کتاب زند اوستا از زرتشت نقل می‌کنند که خداوند عالم را در شش گاهنبار آفرید. نام‌های گاهنبارهای ششگانه به قرار زیر است:


نام ماه

زمان برگزاری

مناسبت جشن

۱

گاهنبار میدیوزرم

روز پانزدهم اردیبهشت، پنج روز

آفریدن آسمان

۲

گاهنبار میدیوشـم

روز پانزدهم تیر ماه، پنج روز

آفریدن آب

۳

گاهنبار پـتیه‌شـهیم

روز سی‌ام شهریور، پنج روز

آفریدن زمین

۴

گاهنبار ایاسرم

روز سی‌ام مهر ماه

آفریدن گیاه

۵

گاهنبار میدیارم

بیستم دی ماه

آفریدن جانوران

۶

گاهنبار همسپثمیدیه

اسفندارمذ ماه؛ از روز اهنود تا روز وهشتواش(پنج روز آخر سال)، در پایان دوازده ماه و آخرین روز پنجه دزدیده

آفریدن انسان






هر یک از جشن‌های ششگانهٔ گاهنبار، پنج روز بطول می‌انجامید و آخرین روز هر گاهنبار مهم‌ترین روز جشن بوده‌است. در این روزها همه افراد ملزم بودند تا مطابق انفاق کنند. در دعایی که از زمان ساسانیان باقی‌مانده ملاحظه می‌شود که استغفارکننده جایی می‌گوید «از اینکه در مراسم گهنبارها شرکت نکرده و انفاق نکردم، بخشایش می‌طلبم.»

اردیبهشتگان(انسیه سالاری261)

اردیبهشتگان یا گلستان‌جشن از جمله جشنهای دوازدگانه ی سال ایران باستان بوده است واز جشن‌های آتش به شمار میرود. روز سوم از هر ماه به نام اردیبهشت می‌باشد و سوم ماه اردیبهشت جشن اردیبهشتگان برگزار می‌شد. بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشتگان است. ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ می‌پوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. زمان برگزاری جشن اردیبهشتگان از سویی دیگر همزمان است با زمانی که در بسیاری از مناطق ایران، گلها شکوفا شده‌اند. از این رهگذر، این جشن به نوعی جشن گلها نیز بدل شد؛ جشنی که اکنون در هلند نیز تقریبا همزمان با جشن اردیبهشتگان برگزار می‌شود.

خلف تبریزی آورده که در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن.

اسفندگان(انسیه سالاری261)

واژه فارسی «اسفند» در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت-Spandarmat»گرفته شده است.جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یا جشن مردگیران یکی از جشن‌های ایرانی است که در روز ۵ اسفند برگزار می‌شود. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان ،روز پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمذگان» یا «اسفندگان» روز زن و زمین است.روز اهنود تا روز وهشتواش(پنج روز آخر سال)25تا29 اسفند ماه خورشیدی در باور زرتشتیان5روزآخر سال پنجه بزرگ نامیده می شود.چند روز مانده به پنجه کوچک خانه را از درون وبرون پاکیزه مینمایند وشیشه(سبزه)میکارند.در شب آخر سال چراغی بر لب خود میگذارند،سحرگاه برروی بام میروند وآتش افروزی با نوای اوستا در هم می آمیزد.چنین به نظر می رسد که رسم آتش افروزی ایرانیان در شب چهارشنبه سوری اقتباسی از آتش افروزیزرتشتیان(ایران باستان)در شب آخر سال باشد.

جشن آذرگان

نهمین روز از آذرماه که نام روز و ماه یکی می شود یعنی روز آذر در ماه آذر

آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده های طبیعی ستودنی است، چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده های هستی جاری می سازد. جشن آذرگان از جشنهای ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

انگیزه برگزاری جشن آذرگان

فرخندگی هم نامی روز و ماه به نام ایزد آذر و بزرگداشت جایگاه آن دراندیشه ایرانیان.

جایگاه آذر در فرهنگ ایران

آذر در اوستا « آتَر/ آتَرش» و در پهلوی « آتُر / آتَخش » و در فارسی امروز « آذر / آتش »است. آذر، ایزد نگاهبان آتش و فروزه اهورامزداست برای همین گاه او را در شمار امشاسپندان آورده اند. در فرهنگ ایران، آتش یکی از پدیده‌های طبیعی ستودنی است چون گرمای زندگی را در کالبد دیگر پدیده‌های هستی جاری می سازد و با نور خود که نشانی از آذر اهورایی است جان و دل یاران اهورامزدا را روشنایی می بخشد پس « سوی پرستش » اهورا مزداست و آتش پرستاران در آتشکده از آن پرستاری می کنند. جشن آذرگان از جشن‌های ویژه آتش در فرهنگ ایران است که در ستایش آذر اهورایی برگزار می شود.

آذرگان،جشن احترام به آتش، آفریده هفتم اهورامزدا

میراث خبر، گروه فرهنگ، آرزو رسولی _ ماه نهم سال و روز نهم ماه ایرانیان به نام آذر و به معنی «آتش» نامیده می شود. پاسبانی این ماه و این روز به ایزد آذر واگذار شده است. روز آذر از ماه آذر به دلیل هم زمان شدن روز و ماه جشنی در ایران برگزار می شد موسوم به «آذرگان» یا «آذرجشن». به روایت ابوریحان بیرونی، در این روز مردم به زیارت آتشکده ها می رفتند.
امروزه این جشن هنوز هم در میان زردشتیان در روز نهم آذر تقویم زردشتی که برابر با سوم آذر تقویم رسمی کشور است، برگزار می شود و البته به جشن مختصری همراه با اوستاخوانی به ویژه خواندن «آتش نیایش» محدود شده است..
«آتش نیایش»، نماز مخصوص آتش، بخشی است از یسنای 62، بند 9 که با این کلمات آغاز می شود: «نماز به تو ای آتش، ای بزرگ ترین آفریده اهورامزدا و سزاوار ستایش.»‌
وجود نیایشی برای آتش اهمیت این عنصر را نزد ایرانیان آشکار می سازد. ایرانیان شاخه ای از هند و اروپاییانی که قرن ها پیش از میلاد، از سرزمین های سرد شمالی در جستجوی یافتن سرزمین های گرم، سرانجام در این سرزمینی که بعدها «ایران» خوانده شد، سکنی یافتند، ارزش گرما و نور و آتش را بسیار بیشتر از دیگر مردمان درک می کردند. آتش برای آنان نشان هر نوری است، نور خورشید و ماه (آتش آسمانی) یا شعله آتش سوزان و امروزه نور چراغ فروزان.
اهمیت این عنصر آن چنان بوده است که در اساطیر ایران، ایزدی برای آن در نظر گرفته اند. آذر / آتش / آتُر / آتَر ایزدی است که او را پسر اورمزد به شمار آورده اند و آتش روشن نشانه مرئی حضور اورمزد است.

ایزد آذر در متن‌های کهن

در بسیاری از متون کهن از آذر اهورایی یاد شده و جایگاه او ستوده شده است. برای نمونه در « یسنا، هات 62 » از آذر اهورایی با صفاتی چون « برازنده ستایش و نیایش » ، « گشایش بخش » و « پناه بخش » یاد شده است و از او شادکامی، زندگی دراز، آسایش همگانی، کامروایی و روشنایی خواستار شده اند. همچنین در « آتش نیایش » در ستایش آذر اهورایی آمده است: « درود بر تو ای آتش! ای برترین آفریده سزاوار ستایش اهورا مزدا ... به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! خشنودی و ستایش آفریدگار و آفریدگانش برساد ! افروخته باش در این خانه ! پیوسته افروخته باش در این خانه! فروزان باش در این خانه ! تا دیر زمان افزاینده باش در این خانه! به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا ! آسایش آسان! پناه آسان ! آسایش فراوان! فرزانگی، افزونی، شیوایی زبان و هوشیاری روان و پس از آن خرد بزرگ و نیک و بی زیان و پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری و بیداری، فرزندان برومند و کاردان، کشورداری و انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش و جوانمرد، که خانه مرا و ده مرا و شهر مرا و کشور مرا آباد سازند و انجمن برادری کشورها و همبستگی جهانی را فروغ بخشند... »

آیین‌های جشن آذرگان

واژه آذر که «آتش» معنی می دهد یکی از چهار آخشیج (عنصر پاک کننده) در نزد زرتشتیان است. این عناصر که بنابه باوری دیرین ژرف، ناپاکی را از بین می برند، عبارتند از: آب،خاک و آتش.

زرتشتیان همواره آتش را که بهترین و سریع ترین عنصر پاک کننده است گرامی داشته از سوی دیگر آن را نماد روشنایی و گرما می دانند و چون پرستش سو (قبلۀ) زرتشتیان، روشنایی است، به همین دلیل برای نیایش ها و ستایشِ اهورامزدا، به آتشکده یا مکانی که روشنایی وجود دارد روی می آورند.

در گاه شماری زرتشتیان، روز نهم از هر ماه، آذر نام دارد. هر سال در ماه آذر هنگامی که روز آذر نیز فرا می رسد آن را به نام آذرگان جشن می گیرند. زرتشتیان در این جشن، اغلب با لباس آراسته و تمیز به آتشکده و آدریان می روند، نیایش های روزانه خود را انجام می دهند و سپس با همکاری موبد و با سرایشِ آتش نیایش که بخشی از خرده اوستا و در گرامی داشت آذر است، جشن آذرگان را گرامی می دارند.


در « فرهنگ جهانگیری » ، « برهان قاطع » ، « مروج الذهب مسعودی» و « المدخل فی صناعة احکام النجوم » از « کیا کوشیار ابن لبان شهری جیلی » این جشن را با نام « آذرخش » نوشته اند.ابوریحان بیرونی در « آثارالباقیه » دربارهٔ جشن آذرگان نوشته است: « روز نهم آذر، عیدی است که به مناسبت توافق دو نام " آذرجشن" می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند است و این روز جشن آتش است و به نام فرشته ای که به همه آتش‌ها موکل است نامیده شده. زرتشت امر کرده در این روز آتشکده‌ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند ».نیاکانمان آذرگان را روزی خجسته می دانستند و در خانه‌ها و بام‌ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و خواندن نیایش‌ها و گستردن سفره آیینی با خوراکی‌های گوناگون در آتشکده‌ها که آذین بندی شده بودند، جشن می گرفتند. به هنگام جشن، بر آتش چوب‌های خوش سوز و خوش بو می نهادند و آنگاه به مناسبت آغاز سرما، از آتش فروزان در آتشگاه، هر کس اخگری به خانه برده و آن آتش تا پایان زمستان در خانه‌ها فروزان بود و نمی گذاشتند خاموش شود و آن را نیک فرجام و فرخنده می دانستند. یکی از نیایش هایی که در آذر روز هرماه و از جمله در آذر روز از آذرماه خوانده می‌شود « آتش نیایش » نام دارد که پنجمین نیایش از پنج نیایش « خرده اوستا » است. مسعود سعد سلمان، شاعر پارسی گوی، در قطعه هایی که برای نام ماه‌های ایرانی سروده، دربارهٔ « آذر ماه » می گوید:

ای ماه، رسید ماه آذر / برخیز و بده می چو آذر آذر بفروز و خانه خوش کن / ز آذر صنما به ماه آذر

او همچنین دربارهٔ « روز آذر » گفته است:

ای خرامنده سرو تابان ماه / روز آذر می چو آذر خواه شادمان کن مرا به می که جهان / شادمان شد به فر دولت شاه

گل ویژه جشن آذرگان

در کتاب پهلوی « بندهش » آنجا که « دربارهٔ چگونگی گیاهان » سخن به میان می آید، از میان گل‌ها « آذریون» گل ویژه آذر معرفی شده و آمده است: « ... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... آذریون آذر را ... ». در متون فارسی گل آذریون را با نام‌های دیگری همچون « آذرگون »، « گل آتشی » یا « گل آتشین » نیز نامیده اند چنان که امیر معزی، صائب و واعظ قزوینی در اشعار خود آن را گلی با رنگ سرخ آتشین تصویر کرده اند و گفته اند که گرچه سرخ است اما گل سرخ نیست و خوش بو هم نیست. اما در برخی دیگر از منابع آن را گلی زرد دانسته اند. پس چنان که پیداست در زمان‌های گوناگون نام « آذرگون » را بر گل‌های مشابه نهاده اند. در همین مورد در لغت نامه دهخدا زیر واژه‌های آذریون و آذرگون آمده است: « گلی باشد زرد که در میان زغب و پرزی با ریشه‌های سیاه دارد و خوش بوی نیست و ایرانیان دیدار آن را نیک دارند و در خانه بپراکنند ( از قاموس ). چنان که در آذرگون گفته شد آذریون معرب آذرگون است و اقوال فرهنگ نویسان مانند شعرا در معنی آن نهایت مختلف و مضطرب است، و آن را خیری و نوعی بابونه و سطردیقون و اقحوان و زبیده و کخله و گاوچشم و همیشه بهار و نوعی از شقایق و گل آفتاب پرست و امثال آن گفته اند. صاحب تحفه گوید: نباتی است میان شجر و گیاه بقدر ذرعی برگش بی زواید و نرم بقدر برگ جرجیر و با اندک زغبیت و گل‌های او بزرگ و پهن و مدور و زرد و رخشنده و در وسط او برگ‌های ریزه ٔسیاه مایل به سرخی و به غایت خوش منظر و همیشه رو به آفتاب دارد و به حرکت او دور می کند... و تشویش اقوال مؤلف اختیارات بر ارباب بصر پوشیده نخواهد بود - انتهی . و از این تعریف روشن می‌شود که آذریون همان گل است که اکنون آفتاب گردان نامند : و آذریون از حسد رخسار آتش رنگ او رخ بزرآب فروشست و به سان غمگینان از اوراق گلناری چهره زعفرانی بنمود. ( تاج المآثر …)از امثله فوق و نیز از مندرجات فرهنگ‌ها و لغت‌های طبی چنین مستفاد می‌شود که آذرگون را قدما به درستی نمی شناخته اند و یا این کلمه در امکنه و ازمنه مختلف معانی مختلف می داده است . از معانیی که برای این کلمه آورده اند همیشه بهار، خجسته، قسمی از شقایق که اطرافش خیلی سرخ و وسطش نقطه سیاه دارد، لاله، شقر، لاله ی دختری، آردم، گل آفتاب پرست، گاوچشم، خیری، کحله و زبیده است و گفته اند نوعی از گل است که بعضی به سرخی زند و برخی به زردی ... ». و اما لامعی گرگانی ( از شاعران دوران ملکشاه سلجوقی ) نیز در ابیاتی آذرگون را با گلبرگ هایی زرد با میانه سیاه تصویر کرده است:

دو چشم خویش برافکن به چشم آذرگون / در این زمان و بر آماق او گمار آماق

به چشم بر مژهٔ زرد اگر نکو نبود / نکو بود سیه اندر میان چشم احداق

به این ترتیب اگرچه در برخی از فرهنگ‌های گیاه‌شناسی گاه « آذرگون » را به عنوانی صفتی برای گل هایی همچون شقایق، لاله، سیکلامن و همیشه بهار که به سرخی می گرایند، نیز به کار برده اند اما از آنچه در متون کهن فارسی دربارهٔ گل آذرگون یا آذریون برجای مانده چنین می توان نتیجه گرفت که این گلی است گرد و بزرگ با گلبرگ‌های زرد که گاهی نیز به سرخی می زند و با توجه به شواهد موجود به نظر آذرگون یا آذریون مورد اشاره در متون کهن ایرانی گونه ای از آفتابگردان یا همان « Sunflower » با نام علمی ( Helianthus annuus ) است که در اندازه‌های گوناگون و با رنگ‌های زرد یا سرخ یا ترکیبی از زرد و سرخ در طبیعت وجود دارد.




متن فارسی آتش نیایش

این متن برگرفته از خرده اوستایی است که زنده یاد استاد رشید شهمردان از دین دبیره برگردان کرده است.

درود به تو ای آتش، ای برترین آفریده نیک و ستودنی اهورایی؛ بر می‌گزینم کیش مزدیسنا را که آورده زرتشت است و کسی است که ستایشگر آفریدگار داناو نکوهنده خدایان پنداریست.

به تو ای آذر آفریده اهورامزدا، یزشن و درود و ستایش و نیایش باد درود و یزشن و ستایش و نیایش باد به تو ای آذر آفریده اهورا.

ستایش ، نیایش ، ارمغان نیک ، ارمغان دلخواه، ارمغان دوست داشتنی نیاز به تو ای آفریده اهورامزدا.

برای ستایشی تو و برازنده نیایش، برازنده و برازنده نیایش باشی در خانه مردمان، خوشبخت بادکسی که می‌ستاید آنرا، با هیزم در دست با برسم دردست، با شیر دردست و باهاون دردست، هیزم شایسته برای تو برسد، بوی شایسته برای تو برسد، خوراک شایسته برای تو برسد، اندوخته شایسته برای تو برسد، برنایی به نگهبانی تو گماشته شود. دانایی به نگهبانی تو گماشته شود، ای آذر ای آفریده اهورامزدا.

فروزان باش در این خانه، فروزان باش در این خانه تا دیرزمان تا رستاخیز بزرگ تا رستاخیز بزرگ و نیک ، بده به‌من ای آتش آفریده اهورامزدا، رامش بسیار، روزی بسیار، زندگی بسیار، رامش فراوان ، روزی فراوان ، زندگی فراوان، پارسایی کامل ، خوش زبانی و دین آگاهی و پس از آن خردی بزرگ و پاینده و پس از آن دلیری مردانه، استوار، هوشیاری، وظیفه شناسی و بیداری و فرزندان برومند ، زیرک، نگهبان کشور، انجمن آرا، بالیده، نیک کردار، رهاننده از سختی ها و هوشیار که پیشرفت دهد خانه مرا، ده مرا، شهر مرا، کشور مرا و سرافرازی‌های میهن مرا.

بده به‌من ای آذر، ای آفریده اهورامزدا آنچه کامروا می‌سازد مرا اکنون و همیشه و آن بهترین جای اشوان روشن روان و پر از آسایش است. که از آن بیابم مزدنیک، نام نیک و برای روانم نیک بختی پاینده.

همه را فرا می‌خواند آذر اهورامزدا، کسانی که می‌پزد خوراکشان را، از همگی خواستار است ارمغان نیک ، ارمغان دلخواه ، ارمغان دوست داشتنی ای سپنتمان. آذر می‌نگرد دست همه فراروندگان را، آنچه می‌آورد دوست بر دوست ، دوست فرا رونده برای دوست آرامش گزیده.

پس اگر او هیزم بیاورد با پاکی و راستی و اندیشه در یاد، با برسم به‌پاکی گسترده  یا گیاه خوشبوی والا، پس بر او آذر اهورامزدا آفرین می‌کند، پس آذر خشنود گشته و درود می‌کند.

به‌تو ارزانی رمه های گاو و گوسفند و مردان فراوان و به‌تو یک مغز بیدار و یک روان آزاد، تا تو را به‌سوی یک زندگی شاد و زندگی خوش در شب هایی که هستی رهنما باشد. این است آذر برای کسی که برایش می‌آورد، هیزم خشک و آزموده و پاک شده در روشنایی.

به‌خشنودی مینوی اردیبهشت بلند و آذر و سروش و ورهرام با همه امشاسپندان پیروزگر. شکسته باد اهریمن و دیوان و دروغگویان و ستمکاران و گناهکاران و دشمنان دین، با دیو خشم که نوروفر را کم کند.

یتااهووئیریو. اشم وهو.

ای اهورا خود را بمن بنما و نیروی فرمانبر بخش، توانایی با پیروی راستی و اندیشه نیک برای یاوری.

ای دورنگر بزرگترین بخشش چیرگی برخود بمن بخشا. بخشش اندیشه نیک، نهادم را با راستی و فروتنی می‌آراید. زرتشت جان و تن و بهترین اندیشه نیک خویش را با پرهیزکاری و فرمانبرداری و خواست در کردار و گفتار به مزدا نیاز می‌کند. 

بیت های سروده شده برای این روز

*

مسعود سعد سلمان:

ای ماه، رسید ماه آذر                                برخیز و بده می چو آذر                     

آذر بفروز و خانه خوش کن                       زآذر صنما به ماه آذر           

مولانا:آتش عشق است کاندر نی فتاد                          جوشش عشق است کاندر می فتاد
آتش است این بانگ نای و نیست باد                  هر که این آتش ندارد نیست باد

مهربان خانی نرسی آبادی:

آن  آتشی که  مظهر نور خدا  بود                     گر بر فروخت ملت ایران بجا بود          

فردوسی توسی:

نیا را همی‌بود آیین و کیش                             پرستیدن ایزدی بود بیش      

بدان گه بدی آتش خوبرنگ                           چو مر تازیان راست محراب سنگ     

حافظ شیرازی:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد                    عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

توران شهریاری:

این آتش گرم و روشن و پاک                         وین  بال گشوده  سوی افلاک

گه اوج گرفت و گاه  بنشست                          بنشست ولی نرفت  از دست

ادیب برومند:

از آن رو  آتش افشانیم در دشت                       که از  اندیشه  روشن نشانی ست

 عبدالحسین سپنتا :

شراری که ایران از آن روشن است                    همان روشنی بخش جان و تن است

به  تو  گوید این آتش  دل فروز                       بسی داستان ها به صد ساز و سوز

 

 


 







تصاویر مربوطه











منابع

1- ویکی پدیا (منابع: 1- اوستا ( کهن‌ترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران، 1375 خورشیدی.

2- بندهش، فرنبغ دادگی، گزارش و برگردان دکتر مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، 1385 خورشیدی.

4- فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، خسرو قلی زاده، نشر کتاب پارسه، تهران ، 1387 خورشیدی.

5- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران، 1380 خورشیدی.

6- فرهنگ رستنی‌های ایران، دکتر هادی کریمی، انتشارات پرچم، تهران ، 1381 خورشیدی.

7- گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، دکتر بهرام گرامی، انتشارات سخن، تهران، 1386 خورشیدی.

۸– لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ج اول، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1372 خورشیدی.

9 - نوشتاری از دکتر شاهین سپنتا در وب‌گاه ایران نامه )

2- www.1Doost.com

3- www.chn.ir

4- www.oshihan.org

5- www.persian-man.ir

6- www.t-z-a.org

جشن بهمنگان

نگونه که از اشارات در آثار مکتوب در دوران اسلامی دریافت می شود،
جشن بهمنگان یابهمنجنه در قرون پس از ساسانیان، تاپیش از حمله
مغول، بسیار مرسوم بوده وآداب و تشریفات آن رواج تقریبآ عام داشته
است.
بهمن (در اوستا : «وهُومَنَه »که مرکب است از دو جزء وهو به معنی
خوب و نیک و منه از ریشه ی من به معنی منش / در پهلوی : «وهومن »)
که در فارسی جدیدبه معنای نیک اندیش و نیک نهاداست  . بهمن نام
نخستین امشاسپند(شش فرشته زرتشتی یاشش صفت اهورامزدا)
دین زرتشتی است و نخستین آفریده ی هرمزدی است که در عالم مینو،
رهنمونی پرهیزکاران به بهشت و در جهان مادی حمایت جانوران
سودمند را بر عهده دارد.
نزد حکمای نوافلاطونی ، بهمن با «کلام ایزدی »، و در اصطلاح حکمای
اشراقی با نور اقرب و عقل اول مطابق است.
یازدهمین ماه سال شمسی نیز نامزد است به وی. به همین جهت برابر
با قاعده کلی ،بر اثر تواف نام روز و ماه، دوم بهمن نیز جشن بهمنگان
برگزار می شد.
فرهنگ آنندراج و فرهنگ رشیدی ، اصل کلمه را «بهمنچنه »، ترکیبی از
بهمن (نوعی گیاه ) و چنه (از مشتقات چیدن ) دانسته اند ودر برخی
منابع ، مصرف این گیاه در بهمنگان وجه تسمیة آن شمرده شده
است.شه مردان رازی مؤلف روضة المنجمین  برگزاری جشن بهمنگان
را به تلاقی سه بهمن(روز، ماه و گیاه ) نسبت می دهد. در فرهنگ
آنندراج و دستور الافاضل  به اشتباه جشن بهمنگان با جشن سده که در
بهمن ماه برگزار می شد، درآمیخته است .
 برخی از آداب و رسومی که از این جشن باقی است، ورسومی که از
یاد رفته وبه ما نرسیده است، منسوب می باشد به جاماسب، وزیر
خردمند شاه ویشتاسب که گویند در چنین روزی این کارها را انجام می
داده و به همین جهت ایرانیان بر آن بودند که انجام چنین رسوم و
اعمالی، در این روز نتایج پر سود تری دارد.
از رسوم ایرانیان در چنین روزی بار گذاشتن «دیگ بهمنجنه » بود. در خانه
بزرگان و روسای خانواده ها، دیگ بهمنگان مهیا و مهمانی دایر بوده
                                                  جشن بهمن گان یا بهمنجنه                                 گرداورنده:الناز پوراسماعیلی
است.طباخان اغلب در این روز،آش ویژه را پخته و در معرض فروش قرار
می دادند که در پخت آن از گوشت انواع حیوانات حلال گوشت ، غلات و
حبوبات و سبزیها استفاده می شد. این آش با گردگل بهمن کوبیده
وصرف می شد و همچنین درمنابع معاصر زردشتی نیز پرهیز زردشتیان
از خوردن گوشت و کشتار حیوانات در بهمن روز تأیید شده است. به این
ترتیب ، روشن نیست که آیا پختن آش بهمنجنه با گوشت ، در دورة پیش
از اسلام مرسوم بوده است یا نه ؟ تنها می توان احتمال داد که آداب و
آیین بهمن روز، با گذشت زمان در دوران اسلامی تغییر کرده و از آنجا که
برای گیاه بهمن خواص درمانی چندی قایل بودند ، در بهمنگان این گیاه را
به طرق گوناگون به کار می بردند: کوبیدة بهمن با گرد قند و نبات ، به
اعتقاد ایرانیان ، به تقویت حافظه کمک می کرد؛ نوشیدن شیر تازه و
خالص با بهمن سرخ یا سپید در بامداد بهمن روز، افزون بر تقویت حافظه
، چشم بد را دور می داشت . همچنین نوشیدن شیر با سپند (اسفند)
برای تقویت حافظه ، به رشته کشیدن دانه های سپند ، خوردن ماهی ،
تره و ماست از رسوم دیگر این روز بوده است .
 از دیگر آیینهای شایان توجه بهمنگان ، رفتن مردم به کوه و دشت به
منظور گردآوری گلها و گیاهان دارویی وتهیة روغنهای نباتی ـ درمانی و
فراهم آوردن گیاهان معطر برای تهیة بخور بود. هم چنین تهیه شیر ها و سوزاندن
ساقه ها وچوبها و برگ های که بوی خوش پراکنده و گند زدا باشند در این روز انجام می
شد.منابع زردشتی و اسلامی به مبارک بودن ازدواج ، خرید و فروش ،
سفر و بازگشت از سفر، عمارت کردن ، بریدن و پوشیدن جامة نو، چیدن
ناخن ، پیراستن موی ، حاجت خواستن از خدا و آغاز کردن هر کار در
بهمن روز اشاره دارند . همچنین ، بر اساس برخی منابع قدیم ، حوا در
چنین روزی از پهلوی آدم آفریده شده است. شمس الدین صوفی دمشقی، درباره
این جشن نوشته:(دیگر از اعیاد ایرانیان بهمنجنه است که آن را درنخستین روز از ماه بهمن جشن
می گیرند. بزرگان وپیشوایان خراسان و دیگر مردمان در آن روز هر دانه ای را که خوردنی است
می پزندو هر چه از بقولات ببینند در ان روز فراهم می آورند و طبخ می کنند- اما در شام حبوبات
گوناگون را در روز عاشورا می پزند).در دربار شاهان وبارگاه خلیفه وحضور امیران وفرمانداران،
این جشن با تشریفاتی ویژه برگزار می شد. شاعران وخطیبان سرود برای تهنیت عید و خطبه می
سرودند و میگفتند و دیگ بهمنجنه با همه تشریفات آن به هنگام نیمروز، میهمانی بزرگی برگزار
می کرد.
چندنمونه از ابیاتی که جهت تعظیم این جشن یا تهنیت آن سروده شده، نقل می شود:
از منوچهری:
                                                  جشن بهمن گان یا بهمنجنه                                 گرداورنده:الناز پوراسماعیلی
رسم بهمن گیر و از نو تازه کن بهمنجنه ای درخت ملک، بارت عز و بیداری تنه
اورمزد بهمن وبهمنجنه فرخ بود فرخت باد اورمزد بهمن و بهمنجنه
از عثمانی مختاری:
بهمنجنه است خیز و می آرای چراغ دی تا بر چینیم گوهر شادی ز گنج می
این یک دو مه سپاه طرب را مدد دهیم تا بگذرد ز صحرا فوج سپاه دی
ازفرخی:
فرخش باد وخداوندش فرخنده کناد عید فرخنده وبهمنجنه وبهمن ماه
فرزانه،
فرهاد بن بهرام در کتاب شارستان درباره نام بهمن شرحی نقل کرده است. بخش هایی از آن شرح
که با روز وماه وجشن بهمن مربوط است نقل می شود.
{بهمن} نام فرشته ای است که موکل باشد بر گاوان وگوسفندان واکثر چارپایان وتدبیر امور
مصالحی که در ماه بهمن وروز بهمن واقع شود
....{نیز} ماه یازدهم از سال شمسی- وآن ماه دوم است از زمستان ومدت ماندن نیز اعظم در دلو.
ودر دهم این ماه جشن سده بود.... و جشن سده است که باعث نشاط اکثر مایان است.... {نیز} نام
روز دوم از هر ماه شمسی و بنابر قاعده کلیه که نزد پارسیان مقرر است که چون نام روز با نا ماه
موافق افتد آ ن روز را عید گیرند. در این روز از این ماه، عید و جشن نمایند.انواع اشربه و انواع
اطعمه مهیا سازند و گل بهمن سرخ و سفید را با شیر بیاشامند، چه مقوی قوت حافظه است. واین
روز را خاصیت تمام است در کندن گیاه ها وبیخ های دوا از کوه ها و پرفتن روغن و کردن
بخورها. و نیک است در این روز جامه بریدن و پوشیدن وناخن چیدن و موی سر پیراستن و
عمارت کردن. و این روز را بهمن خوانند، چون در آن دوره، روز مردم به خوبی و شادی و
فرخندگی می گذشت و آزار به کسی نمی رسید. هر چه می کرد در خور و لایق بود. گفتند عید
کبرا و موسمی عظما از جانب خداوند است و از این جهت ان را بهمن می خواندند.
                                                  جشن بهمن گان یا بهمنجنه                                 گرداورنده:الناز پوراسماعیلی
گویا بهمنگان پس از اسلام تا حملة مغول ادامه یافت ( ایرانیکا ، ذیل
«بهمنجنه »؛ )، و بدین ترتیب کاربرد صورت معرّب آن (بهمنجنه ) در دوران
اسلامی رایج شد
منابع:
fa.wikipedia.org
encyclopeadiaislamica.com
persian-man.ir
delshekaste.com

عیدشاووت یاعیدهفته ها

عید شاووت»(شاووعوت Shavuot) یا «عید هفته ها» از جشن های کلیمیان ایران است که به مدت دو روز به نام «یُـوم طـُـوو»، پنجاه روز پس از«عید پسح» از ششمین و هفتمین روز از ماه سیوان عبری برگزار می شود.

این جشن به مناسبت دریافت «تورات»(تورا) توسط موسی و نزول ده فرمان بر بنی اسرائیل و همزمان با برداشت نخستین محصول گندم انجام می شود و در آن مردم از شب تا بامداد در کنیسه ها به خواندن تورات می پردازند.

این جشن از جشن های سه گانه ی یهودیان است که هر فرد یهودی موظف بود در این اعیاد به زیارت «بت همیقداش» برود.
بنا بر باور یهودیان در روز 6 سیوان سال 2448 عبری، 50 روز پس از خروج از مصر، بنی اسرائیل، در پای کوه سینا، «تورا»ی مقدس را از خدا دریافت کردند و در همین هنگام، مجموعه ی «ده فرمان» نیز که پایه ای دیگر از فرمان های «تورا» را تشکیل می دهد، به آن ها اعلام شد.

مهم ترین رویداد شاووعوت، دهش «ده فرمان» به بنی اسرائیل است. برای همین هم یهودیان در نخستین شب شاووعوت، در کلیساها گردهم می آیند و تا بامداد به خواندن متن های مقدس و مرور 613 فرمان می پردازند.
با فرا رسیدن بامداد و پس از مراسم «تفیلای شحریت»، با خواندن متن «ده فرمان» از «سـِـفـِر تورا»، آن رخداد عظیم دوباره یادآوری می شود.

10 فرمان عبارت است از :

1.      من خدای خالق تو هستم

2.      برای تو معبودان دیگری نباشد

3.      نام خداوند را بیهوده بر زبان مبر

4.      شبات را یاد کن و آن را رعایت نما

5.      پدر و مادرت را احترام بگذار

6.      قتل نکن

7.      زنا نکن

8.      دزدی نکن

9.      شهادت دروغ مده

10.  دارایی همنوعت را آرزو نکن