جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه نام جشنی بوده که به مدت ده روز، در روزهای پایان سال برگزار میشدهاست. این جشن در دوران باستان، جشن فروهرها یا روان درگذشته بود.آخرین گاهنبار، همسپثمیدیه نامیده میشد که شامل پنج روز اضافی یا همان پنجه دزدیده بود و جای آن در پایان آخرین ماه، از ماههای سی روزه بود.بر طبق عقاید مردم در این ده روز روانهای درگذشتگان به ترتیب از بهشت و از دوزخ خارج میشوند و برای بازدید خانههایشان میآیند. فدیههایی تقدیم آنها میشود و کوشش میگردد که آنها راضی باشند. روانهای دوزخیان غمگین هستند و احساس یک زندانی را دارند که گریخته است و هر لحظه بیم آن را دارد که دوباره گرفتار شود. روانهای بهشتیان شادند و شادمانی میکنند و دعای خیرشان را نثار افراد خانوادهشان مینمایند. بنابر سنتهای دیگر اعتقاد بر این بود که این روانهای درگذشتگان نیست که باز میگردد بلکه فروهر آنهاست. بنابر اعتقاد زرتشتیان فروهرها قبل از تولد انسان و حتی قبل از آفرینش وجود داشتهاست.در فروردین یشت یشت سیزده بند چهل و نهم به بعد، آمدهاست که در مدت همسپتمدم، فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود میآیند و مدت ده شب در کنار مردمان میمانند.
زمان جشن
زمان جشن ده روزه فروردگان، از اشتاد روز (۲۶ اسفند) تا انیران روز (۳۰ اسفند) و پنج روز گاتها یا همان پنجه دزدیده (پنج روز اول فروردین) بود. بنابر عقیده ایرانیان باستان، در این هنگام آفرینش انسان صورت گرفته و آخرین گاهنبار است. ابوریحان بیرونی چنین آورده که «این جشن ده روز طول میکشیده، آخرین پنج روز اسفند ماه را، نخستین فروردگان و پنجه مسترقه را دومین فروردگان میگفتهاند. مؤرخین آوردهاند که خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر امپراتور روم ژوستین را نپذیرفت چون مشغول بجای آوردن اعمال عید بود. عدم اجرای کامل کبیسه یا انجام کبیسه ناقص همیشه در جابجایی زمان جشنها ایجاد اشکال و اختلاف مینمود، جشن فروردگان نیز چون جشنهای دیگر از این قاعده جابجایی برکنار نبودهاست.
رسوم جشن فروردگان
بازماندگان خانه و کاشانه را پاکیزه و تمیز میکردند و نقل و نبات و شیرینی و سبزی و انواع خوراکی در اتاق و بر بام مینهادند. دشمنی و بدخواهی را به دوستی تبدیل میکردند و همگان از هم خشنودی میطلبیدند تا فروهرها و روانان شادمان شوند و برایشان دعای خیر کنند و یاریشان دهند. یکی از جمله مهمترین مراسم این جشن افروختن آتش بود. مردم روی پشت بامها آتش بر میافروختند و اعتقاد داشتند که با این کار فروهرها به طور گروهی مانند سپاه بازگشته و به بازماندگان کمک خواهند کرد. این رسم هنوز هم در بین زرتشتیان یزد و کرمان مرسوم است. این آغاز جشن فرودگان که با افروختن آتش همراه بود، بعد از اسلام تبدیل به چهارشنبه سوری شد.
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه نام جشنی بوده که به مدت ده روز، در روزهای پایان سال برگزار میشدهاست. این جشن در دوران باستان، جشن فروهرها یا روان درگذشته بود.آخرین گاهنبار، همسپثمیدیه نامیده میشد که شامل پنج روز اضافی یا همان پنجه دزدیده بود و جای آن در پایان آخرین ماه، از ماههای سی روزه بود.بر طبق عقاید مردم در این ده روز روانهای درگذشتگان به ترتیب از بهشت و از دوزخ خارج میشوند و برای بازدید خانههایشان میآیند. فدیههایی تقدیم آنها میشود و کوشش میگردد که آنها راضی باشند. روانهای دوزخیان غمگین هستند و احساس یک زندانی را دارند که گریخته است و هر لحظه بیم آن را دارد که دوباره گرفتار شود. روانهای بهشتیان شادند و شادمانی میکنند و دعای خیرشان را نثار افراد خانوادهشان مینمایند. بنابر سنتهای دیگر اعتقاد بر این بود که این روانهای درگذشتگان نیست که باز میگردد بلکه فروهر آنهاست. بنابر اعتقاد زرتشتیان فروهرها قبل از تولد انسان و حتی قبل از آفرینش وجود داشتهاست.در فروردین یشت یشت سیزده بند چهل و نهم به بعد، آمدهاست که در مدت همسپتمدم، فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود میآیند و مدت ده شب در کنار مردمان میمانند.
زمان جشن
زمان جشن ده روزه فروردگان، از اشتاد روز (۲۶ اسفند) تا انیران روز (۳۰ اسفند) و پنج روز گاتها یا همان پنجه دزدیده (پنج روز اول فروردین) بود. بنابر عقیده ایرانیان باستان، در این هنگام آفرینش انسان صورت گرفته و آخرین گاهنبار است. ابوریحان بیرونی چنین آورده که «این جشن ده روز طول میکشیده، آخرین پنج روز اسفند ماه را، نخستین فروردگان و پنجه مسترقه را دومین فروردگان میگفتهاند. مؤرخین آوردهاند که خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر امپراتور روم ژوستین را نپذیرفت چون مشغول بجای آوردن اعمال عید بود. عدم اجرای کامل کبیسه یا انجام کبیسه ناقص همیشه در جابجایی زمان جشنها ایجاد اشکال و اختلاف مینمود، جشن فروردگان نیز چون جشنهای دیگر از این قاعده جابجایی برکنار نبودهاست.
رسوم جشن فروردگان
بازماندگان خانه و کاشانه را پاکیزه و تمیز میکردند و نقل و نبات و شیرینی و سبزی و انواع خوراکی در اتاق و بر بام مینهادند. دشمنی و بدخواهی را به دوستی تبدیل میکردند و همگان از هم خشنودی میطلبیدند تا فروهرها و روانان شادمان شوند و برایشان دعای خیر کنند و یاریشان دهند. یکی از جمله مهمترین مراسم این جشن افروختن آتش بود. مردم روی پشت بامها آتش بر میافروختند و اعتقاد داشتند که با این کار فروهرها به طور گروهی مانند سپاه بازگشته و به بازماندگان کمک خواهند کرد. این رسم هنوز هم در بین زرتشتیان یزد و کرمان مرسوم است. این آغاز جشن فرودگان که با افروختن آتش همراه بود، بعد از اسلام تبدیل به چهارشنبه سوری شد.
جشن ارغاسوان / اریجاسوان
اول خرداد ماه یا همان هرمزد روز وجشن گرما(ارغاسوان) بی شک یکی از جشن هایست که ایرانیان کنونی کمتر با آن آشنا هستند وشاید از آن بی خبر باشند. زمان ومحل دقیق شروع این نوع جشن نامشخص است. اما با توجه به اینکه پیشه اکثریت ایرانیان باستان کشاورزی بوده پس، با گرمتر شدن هوا و آغاز فصل گرما فرصت خوبی برای کشاورزی ایجاد می گردد، لذا برای این شروع جشنی برپا میشده و این در حالیست که امروزه همچنان کاشت دانههای روغنی همچون کنجد، پنبه و کرچک در استانهای مرکزی ایران در شصت بهارانجام میشود که گاه با برگزاری جشن ها ومراسمی نیز همراه است. با این حال غریبی این واژه (ارغاسوان) تا جایی است که در فرهنگ لغت دهخدا نیز جای ندارد (در فرهنگ لغت دهخدا ارغاسوان معنی نشده است اما ارغا را جوی ،جوی آب یا رود معنی می کند) که این بیگانگی با یاد نکردن از این جشن در بیشتر متون،کتب و منابع پارسی کامل می شود. از خرداد در متون باستان با عباراتی همچون خورداد، هروداد، اَمشاسپند ِ، همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه یاد شده است. و پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمان های نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند.
در باور ایرانیان باستان،
خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها می ستاند، به باد می سپارد و
باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.
در اوستایی هَـئورْوَتات، در پهلوی خُـردات به معنای
رسایی و کمال یاد می شود. آنان خورداد را سرور سال ها و ماه ها و روز می دانستند که شروع فصل
گرما را ارغاسوان نامیدند.
ابوریحان بیرونی ارغاسوان را نزدیک شدن گرما معنی می کند.
ارغاسوان یا اریجاسوان، نام یکی از جشنهای خوارزمی است
که ابوریحان بیرونی نام شماری از آنها را همراه با جشنهای سغدی در فصلهای دهم
تا دوازدهم آثارالباقیه آورده است.
بیگمان هیچیک از هر دو تلفظ یاد شده در نسخههای خطی
آثارالباقیه درست نیستند و در مرور زمان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نامهای
کهن، شکل صحیح خود را از دست دادهاند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نامها نیز
معمولا امکانپذیر نیست. به روایت آثارالباقیه این جشن در نخستین روز ماه «هروداد»
که شکل خوارزمی خرداد است، همزمان با کاشت کنجد برگزار میشده است. او این جشن را
به دورانی کهن منسوب میدارد.
جشن بتیگان
در این روز مردم برای از بین بردن موجودات زیانرسان از خمیر یا گل، تندیسی از آدمی ساخته و آنرا در مدخل در یا راهرو خانهها مینهادند، بعداً این مجسمه را میسوزاندند.
روز دیبهمهر از دی
ماه، برابر با پانزدهمین روز ماه دی، جشن و آیینی در ایران باستان برگزار میشده
است که فعلاً آنرا با نام «بتیکان/ بتیگان» میشناسیم. از گسترهٔ برگزاری این جشن
و دورهٔ تداول آن و نیز جزئیات بیشتری از
آن هیچگونه اطلاعی در دست نیست. همچنین نمیدانیم که آیا این یک آیین دینی بوده
است و یا همچون بسیاری از دیگر جشنها و آیینهای ایرانی ریشه در پدیدههای طبیعی
و کیهانی داشته است؛ اما همین اندازه میدانیم که مردمان در این روز به ساختن
پیکره یا تندیس، و یا عروسک و آدمک روی میآوردهاند. بعید نیست که برخی از تندیسها
و مجسمههای گلی بسیار زیادی که از سراسر تپههای باستانیِ ایرانزمین و به ویژه
طلاتپه در نزدیکی شهر شِبِرغان در شمال افغانستان به دست آمده است، بازماندههایی
از این سنت فراگیر کهن باشند.
گزارشهای بیرونی و گردیزی مبنی بر همسان دانستن این
آیین با شرک و بتپرستی، ناشی از باورهای سدههای نخستین اسلامی است که هرگونه
صورت انسانی یا تصویر موجود زندهای را معادل با شرک میدانستند و از آن دوری میگزیدند.
باورهایی که با گذر زمانی طولانی و در طی چندین سده رنگ باخت و تفاوت میان هنر و
نگارگری ایرانی با سنتهای بتپرستانه آشکار شد.
فراموشی و متروک ماندن جشن بتیکان نیز به احتمال ناشی از شبیه دانستن آن با بتپرستی و به سبب «ممنوع» بودن آن بوده است. اکنون جا دارد این جشن کهن و هنرمندانهٔ ایرانی از محاق هزار و اندی ساله بیرون آید و روزگار نوین خود را آغاز کند؛ همانگونه که نگارگری ایرانی به مرور زمان حیات دگربارهٔ خود را آغاز کرد.
آیا خداوند در حضرت عیسی(ع)حلول کرد؟
نکته اول:
مسیح هم یکی از بندگان خدا بود
و از طرف خدا برای هدایت مردم به پیامبری برگزیده شده بود.( کلام اسلامی، شماره
30. ص 98)
این مطلب در کتاب مسیحیان است
که: حضرت عیسی اقرار به بنده بودن خود دارد و از دیگران می خواهد که خدای واحد را
بپرستید
«ای اسرائیل! بشنو خداوندی که
خدای ما است یک خداوند است.» مرقس 12: 29.
شما
سامریان، آنچه را نمی شناسید، می پرستید اماما آنچه را که می شناسیم عبادت می
کنیم.» یوحنا 3 - 13.
نکته دوم:
با توجه به مطالب بالا وقتی ثابت شد که حضرت عیسی
مخلوق است در این موقع می توان گفت که محدود هم است و مخلوق محدود وجودش عین نیاز
است.یعنی باید نیاز به مبدئی داشته باشد که او را کامل کند و اسم آن مبدا خداوند
بی نیاز است
ته سوم